گمان نکن تو را به دست فراموشی سپرده ام
آن قدر غرق حضورت هستم
که تنها سکوت می تواند
گویای درد دلم باشد
تو را بیش از جانم دوست دارم
و می دانم روزی چشمانم نیز به دیدارت مزین می شود
همان طور که دلم به حس حضورت مزین شده
تو وعده ی خدا هستی
و من تنها به تو دل بسته ام
که می دانم می آیی
آن روز من تو را نشان خواهم داد
و خواهم گفت:
او کسی بود که سال ها غرق تماشایش بودم...

موضوع مطلب :